۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

كمين

هم جاي دنيا انسانها مهمترين سرمايه سازمان هستند و در سازمان ما بي ارزش ترين سرمايه محسوب مي شوند ما هم به خاطر بي اهميتي اين گوهر ارزشمند رفتيم تو خط شعر و شاعر .

شعری بسیار زیبا از شاعر نامی کرد شیرکو بیکس:

كمين
(توفان هماره در كمين بود)
برگي تمامي اسرار درختش را مي‌دانست
پيوند ميان او و تالاب و نجواهاي شبانه
پيوند ميان او و پرنده و نامة مزرعه و
آمد و شد شعاع و حركت ميان واژه و
غروب در جنگل.
پيوند ميان او و مهتاب
پيوند سايه او و پسرك چوپان و
ني‌لبك‌اش
(زمستان هماره در كمين بود)
دانه‌اي شن هم
راز جويبار در سينه‌اش بود
رازو ريشه‌ها
راز او و زلف گياه و
راز او و رخسار دخترك چوپان و
راز او و سر‌چشمه
(سيلاب هماره در كمين بود)
توفان هجوم آورد
سيل هجوم آورد
برگ بر تخت شاخه و
شن بر بستر آب
هردو كشته شدند
اما هيچ‌كدام
راز عشق را نگشودند!

برگردان به فارسي: صلاح‌الدين قره ‌تپه

۳ نظر:

ناشناس گفت...

بي نظير بود .

علي وقاري گفت...

سلام
بالاخره تو اين شركت هم منابع انساني فقط اسمش هست تا جاش خالي نباشه ولي بعد اهميت با توجه به تفكر گاراژي جايگاهي براي اهميت دادن به نيروي سازماني نمي ذاره - يعني يه حالت انقباضي كه خودت بذاري بري و خداحافظ

ناشناس گفت...

شاعر گفته:راز عشق را نگشودند!
سوال:به نظر شما راز عشق گشودني نيست؟

اين سوال رو مطرح كردم كه بيكار نموني و به جواب فكر كني شايد خودت هم تونستي يه شعر به همين قشنگي بگي.