۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

سازمان مطالعات و بهره وري


قبل از اينكه بخواهم مطلبي را بنويسم از تعداد محدودي از اساتيد كه در سازمان مطالعات و بهره وري مشغول فعاليت هستند عذرخواهي مي كنم . چند روز پيش كه مجله سازمان مطالعات منابع انساني به دست بنده رسيد در صفحه نخست آن از تشكيل كارگروه ها تخصصي در حوزه منابع انساني، خبري را به چاپ رسانده بود . من هم خيلي خوشحال شدم و به خودم گفتم بالاخره اين سازمان از خواب زمستاني بيرون آمده وگروه هاي تخصصي را در حوزه منابع انساني فعال كرده ، با ديدن اولين كارگزوه تخصصي و اعضاي نابغه آن برق از چشمانم پريد . اصلا باورم نمي شود كه چنين افرادي را در حوزه تخصصي راه داده اند و دوبار به خودم گفتم بايد در اين سازمان مطالعات منابع انساني را هم گل گرفت كه به چنين افرادي اجازه ورود را داده اند . تعداد زيادي از افراد نالايق ، ناشايست ، بي سواد به واسطه لابي هاي كه دارند به سازمانها و شركتهاي صنعتي راه پيدا كرده اند و به اندازه كافي اين شركتها را تخريب خواهند كرد . اين افراد هيچگاه نه ايده و خلاقيت داشته و دارند و نخواهند داشت . فقط به واسطه اينكه مدير يا رئيس يك بخش از حوزه منابع انساني هستند سازمان اين افراد را به عنوان كارگروه تخصص انتخاب كرده است . هيچ كس نيست كه يك مصاحبه بسيار ساده با اين افراد انجام دهد تا به قول مهران مديري به ( بيخودي ) بودن اين افراد پي ببرد . عضو تخصصي كه تا حالا هيچ وقت كوچك ترين مطلبي را در اين حوزه ننوشته نه فكر كرده نه كار كرده و نخواهد كرده چگونه به خود اجازه عضويت در اين گروه ها را خواهد داد . فقط اين را مي خواهم بگويم كه ديگربا ديدن اين مجله خبري اولين اقدام قبل از خواند پاره كردن آن مي باشد .

۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

بي اعتمادي نسبت به مديران منابع انساني



چگونه مي توان نيروهاي متخصص ، يك سازمان را نابود كرد ؟
  1. استفاده از نيروهاي غير حرفه اي در پست هاي كليدي سازمان
  2. بيكار نگهداشتن نيروهاي كليدي سازمان
  3. دادن وعده هاي الكي به كاركنان
  4. باند بازي و اداره سازمان بصورت فاميلي
  5. در اختيار قرار دادن امكانات سازمان براي تعداد محدودي از كاركنان
  6. تصميم گيريهاي آني و اجراي نمودن آن
  7. برگزاري جلسات محرمانه و بي خبري كاركنان از اخبار سازمان
  8. دخالت در تمام امور سازمان بدون كوچكترين ايده اي
  9. بي اعتماد كردن و خالي بنديهاي روزمره مديرسازمان به قول يكي از بزرگان مشكل دنيا در تعداد احمقها موجود نيست بلكه در نحوه تقسيم احمقها در پستهاي كليدي سازمان است .