شايد اين داستان كمي خندار به نظر برسد ، ولي واقعيت اينست كه اطراف من كاملا داستانيست منطبق بر واقعيت .
مهندس یا مدیر !!!! ...
مردی که سوار بر بالن در آسمان در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:
ببخشید آقا؛ من قرار مهمی دارم، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟
مرد روی زمین:
بله، شما در ارتفاع حدوداً ۷ متری در طول جغرافیایی "۱٨ '۲۴ ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱ '۲۱ ۳۷ هستید.
مرد بالن سوار:
شما باید مهندس باشید.
مرد روی زمین:
بله، از کجا فهمیدید؟
مرد بالن سوار:
چون اطلاعاتی که شما به من دادید گرچه کاملا دقیق بود ولی به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟
مرد روی زمین:
شما باید مدیر باشید.
مرد بالن سوار:
بله، از کجا فهمیدید؟
مرد روی زمین:
چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید.
قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آنرا دیگران بپذیرند.
پس اطلاعات دقيق هم به دردتان نميخورد!
۶ نظر:
سلام مهندس
اين دقيقا وضعيت سازمان ما هم هست .يعني نادان ترين ، بي مخ ترين و هر چه ترين بد به اين قشر مي توان نسبت داد .
من به اين نتيجه رسيدم در بعضي از سازمانها تاكيد مي كنم در بعضي از سازمانها بي خودترين فرد سازمان مدير سازمان هستند . كار را كارمند يا كارشناس انجام مي دهد بدبختي را كارمندان سازمان مي كشند سر ماه جناب مدير تشويق مي شود حقوق و مزايايش بالا مي رود و موقع خرابكاري همه كاسه و كوزه ها سر كارمند بدبخت شكسته مي شود .
يكي نفر در سازمان ما تازه استخدام شده بعد از چند هفته شروع به حرفهاي بي خود و خالي بندي كرد . يكي از همكاران ما گفت به خدا اين بهش پست خواهند داد چون خيلي ادم ... . باور كنيد بعد 3 ماه ايشان مدير سازمان ما شده اند . فقط بايد بيايد ببيني !
سلام استاد
دوست هم دوستاي قديم . بابا اين قشر مزحرف و وليش كن به ما سر بزن . همه خسته شدن از تصميم گيريهاي غلط و بي خودي مديران . راستي بايد بهشون بگويند رده بي خودي .
سلام استاد
كجايي،چرا به روز نميشي؟
ما همچنان منتظر مطالب زيباي شما هستيم.
بابا هر روز من به اين وبلاگ سر ميزنم . جديدا خيلي تغيير كردي نكنه مدير شدي .
ارسال یک نظر