
- سلام عرض كرديم
- سلام ( چون سرو وضم خيلي مرتب بود بنده خدا ترسيد ! نكنه كاري باشه )
- بنده فلاني ... دانشجوي كارشناسي ارشد هستم و موضوع پايان نامه ام ..... است . نيازمند آمار تعداد مديران شاغل در شركت هستم .
- آقاي محترم موضوع به من هيچ ارتباطي ندارد و آماري كه شما مي خواهيد كاملا محرمانه است برو از طريق اتوماسيون به آقاي فلاني نامه بزن ! ايشان اگر اجازه بدهند من اقدام مي كنم. ( فهميد كه كاري نيستم )
- اتوماسيون چيه ؟ من كه دسترسي ندارم ! من دانشجو هستم و كسي را نمي شناسم ؟
- نه اين اطلاعات محرمانه است و به هر كسي نمي دهند .
- بيا و لطف كن كارم بسيار خوب داره پيش ميره
- آقاي محترم من مامورم و معذور
- آقاي مهندس اين اطلاعاتي كه شما مي فرمائيد محرمانه است اطلاعاتي بسيار ساده است كه حوزه منابع انساني، جهت شفاف سازي در اختيار همه قرار مي دهد . تازه من دارم كار علمي انجام مي دهم و اين به نفع سازمان است .
- به نفع و ضرر سازمان به من ربطي ندارد ! هميني كه گفتم .
سريع از اتاق بيرون آمدم و جلو در اتاق رئيس به مدت نيم ساعت كمين كردم كه شايد اين رئيس محترم جاي بخواهد بره و بنده درحين راه رفتن بتوانم نيازهايم را به اين رئيس محترم بگم . بعد ازمدتي، انتظار سر آمد و رئيس از اتاق شان خارج شد.
- سلام جناب مهندس
- بنده فلاني هستم و مشغول نوشتن پايان نامه در مورد منابع انساني با عنوان ..... و حالا نيازمند آمار تعداد مديران شركت هستم فقط تعداد افراد به صورت عدد ؟
- آقاي محترم مي دانيد چي مي گويد!
- اين اطلاعات كاملا محرمانه است به هيچ كسي نمي دهيم !
- خواهش مي كنم آقاي مهندس بنده اگر اين اطلاعات نباشد تمام تلاشم هدر خواهد رفت.
- نه آقاي محترم اصلا امكانش نيست !
با كمال نااميدي برگشتم و با خودم فكر كردم ارتباط بين صنعت و دانشگاه يعني چه ؟ آيا اين واژه به گوش اين مسئول محترم خورده يا نه؟ حدود 2 ماه به خاطر چهار عدد بنده سرگردان بودم . تا بالاخره روزي با يكي ازدوستانم در مورد پايان نامه صحبت مي كردم و مشكلم در مورد عدد و ارقام و واحد امار به ايشان گفتم !
- گفت مشكل شما همينه! من فلاني را مي شناسم . ميخواهيد باهاش تماس بگيرم و به تفكيك رده شغلي ... آمار را از ايشان بگيرم .
- گفتم بابا چه لطفي از اين بزرگتر . البنه فلاني! اين اطلاعات محرمانه است .
- بابا جان اين اطلاعات و آمار و ارقام را هر ماه در مجلات چاپ مي كنند تو چي مي گويد.
ايشان گوشي را برداشت و تماس گرفت .
- سلام
- عليك السلام و رحمه الله
- چه خبر !
- سلامتي
- آقا من آمار تعداد نفرات را به ترتيب.... مي خوام!
- چشم ! فايلش را مي خواهيد يا پرينت بدم
- فرقي نمي كنه
بنده به خاطر نداشتن ارتباط غير رسمي در سازمان 2 ماه علاف و سرگردان بودم . مسئول منابع انساني كه تا به حال به خودش زحمت نداده ، مقاله اي در مورد منابع انساني بخواند بهتر از اين هم نمي تواند پاسخگوي مشتريان سازماني باشد . اين خاطره را به اين دليل نوشتم ، امروز با دانشجوي بخت برگشتي كه در سازمان كسي را نمي شناخت و در به در دنبال كسي مي گشت كه كمكش كند، برايم ياد آوري شد.